جیمین فیک زندگی پارت ۹۴#

جیمین فیک زندگی پارت ۹۴#


تهیونگ: پس کجاست ( با نگرانی )

اگه خونه مانلی نره کجا میره . سریع سوئيچ رو گرفتم و دویدم سمت در .

جیمین: میرم دنبال ات حواستون به ته جین باشه

تهیونگ اومد سمتم

تهیونگ: بزار باهات بیام و کمکت کنم
جیمین: نه خودم باید تنها پیداش کنم و حرف بزنم
تهیونگ: باشه برو مواظب باش گند نزنی

سریع رفتم سوار ماشین شدم و بدون اینکه بدونپ کجا برم روندم. قلبم تند میزد . نکنه دوباره از دستش بدم.هیچوقت خودم رو نمیبخشم. بغضی گلوم رو اذیت میکرد . حلقه اشک دور چشمام جمع شده بود.

جیمین: ات کجایی... ات ناراحت بشه به جز مانلی پیش کی میره ؟

تلفنم رو گرفتم اول صدام رو صاف کردم که بغضش معلوم نشه . شماره نامجون رو گرفتم بعد چند بوق بالاخره جواب داد

نامجون: بله( جدی)
جیمین: ات... ات اونجاست؟
نامجون: به تو چه دوباره میخوایی چه بلایی سرش بیاری‌ها
جیمین: من ...
نامجون: هر بلایی سرش اوردی چه جسمی چه روحی . بهت هشدار داده بودم که از گل کمتر بهش نمیگی اما دستت رو روش بلند کردی از خودت خجالت نمیکشی
جیمین: من..من... معذرت میخوام
نامجون: معذرت خواهی تو حال ات رو درست نمیکنه تو فقط باعث درد ات میشی .

از شدت بغض صدام تغییر کرده بود دیگه کنترل اشکام دستم نبود . فقط میخواستم یه بار بتونم ات رو ببینم ...
دیدگاه ها (۱)

جیمین فیک زندگی پارت ۹۵#

جیمین فیک زندگی پارت ۹۶#

جیمین فیک زندگی پارت ۹۳#

جیمین فیک زندگی پارت ۹۲#

جیمین فیک زندگی پارت ۶۲#

جیمین فیک زندگی پارت ۸۴#ویو جیمین نشسته بودیم پیش هم و اهو و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط